سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که مردم را به خدا خواند و خود به کار نپردازد ، چون تیرافکنى است که از کمان بى‏زه تیر اندازد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :17
کل بازدید :210977
تعداد کل یاداشته ها : 170
103/2/11
7:39 ع

آب از آب تکان نمی خورد!
آب از او گرم نمی شود!
آب از دستش نمی چکد!
آب از سر چشمه ِگل است!
آب پاکی را روی دستش ریخت!
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !
آب را گل آلود می کنه که ماهی بگیره!
آب زیر پوستش افتاده!
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ، چه یک نی چه صدنی!
آب که به گلو رسید بچه زیر پا است.
آب که سر بالا رفت، قورباغه ابو عطا می خونه!
آب که یه جا بمونه، می گنده.
آب نمی بیند ورنه شناگر قابلیست!


آب، سنگها را می ساید.
آبکش به کفگیر می گه تو سه تا سوراخ داری!
آتش که الو گرفت، خشک و تر می سوزد!
آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست.
آخر شاه منشی، کاه کشی است!
آخر شوخی به دعوا می کشد.
آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه !
آدم بد حساب، دوبار میده !
آدم پول را پیدا می کند، نه پول آدم را.
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره !
آدم خوش معامله، شریک مال مردمه !
آدم دروغگو کم حافظه است.
آدم دست پاچه، کار را دوبار انجام می دهد!
آدم زنده، زندگی می خواهد!
آدم گدا، اینهمه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه!
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه !
آدم همه کاره هیچ کاره است.
آدمی را به ادب بشناسند.
آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم !
آرزو بر جوانان عیب نیست !
آرزومند پیوسته نیازمند بود.
آز ریشه گناه است.
آزموده را آزمودن خطاست!
آستین نو پلو بخور !
آسوده کسی که خر نداره         از کاه و جوش خبر نداره !
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه!
آشِ نخورده و دهن سوخته!
آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
آشپز که دو تا شد، آش یا شور است یا بی نمک!
آفتابه خرج لحیمه!
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه !
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد !
آمدم ثواب کنم، کباب شدم!
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!
آن را که سخاوت است حاجت به شجاعت نیست.
آن زنده که کاری نکند مرده به است.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
آن کس که با های می آید با هوی می رود.
آن کس که تن سالمی دارد، گنجی دارد که خودش نمی داند.
آن ممه را لولو برد !
آن وقت که جیک جیک مستونت بود، یاد زمستونت نبود؟!
آن یکی می گفت اشتر را که هی             از کجا می آیی ای فرخنده پی
آنانکه غنی ترند، محتاج ترند !
آنچه دلم خواست نه آن شد                     آنچه خدا خواست همان شد .
آنقدر بایست، تاعلف زیر پایت سبز بشود!
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه !
آنقدر مار خورده تا افعی شده!
آنکه دلیر است پیروز است.
آواز دهل شنیدن از دور خوشست!
آینه چون نقش تو بنمود راست                 خود شکن، آیینه شکستن خطاست
آینه داری در محله کوران؟!
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند       تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.
اجاره نشین خوش نشین است.
ادب مرد به ز دولت اوست.
ارزان خری، انبان خری!
از آن نترس که های و هوی دارد، از آن بترس که سر به توی دارد!
از اسب افتاده ایم، اما از نسل نیفتاده ایم!
از اونجا مونده، از اینجا رونده !
از این امامزاده کسی معجز نمی بینه !
از این دم بریده هر چی بگی بر میاد !
از این ستون تا آن ستون فرج است!
از این گوش می گیره، از آن گوش در می کنه!
از بی کفنی زنده ایم !
از پس هر گریه آخر خنده ایست.
از تنگی چشم پیل معلومم شد             آنانکه غنی ترند محتاج ترند !
از تو حرکت، از خدا برکت .
از چشم دور و از دل دورتر.
از چشمه سوزن تو میره از دروازه تو نمی ره
از حرارتش خیری ندیدیم، اما از دودش کور شدیم.
از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است!
از خر افتاده، خرما پیدا کرده !
از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟!
از خرس موئی، غنیمته !
از خود کش و بیگا نه پر ور.
از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هایت بدهد!
از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی !
از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه !
از دست خویش ما ندی ، از خدا ی خویش ما ندی.
از دور دل را می برد، از جلو زهره را!
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه !
از شما عباسی، از ما رقاصی !
از کاه کوه نساز.
از کوزه همان برون تراود که در اوست     گر دایره کوزه ز گوهر سازند
از کیسه خلیفه می بخشه !
از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند!
از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد !
از ماست که بر ماست!
از مال پس است و از جان عاصی!
از مردی تا نامردی یک قدم است!
از مکافات عمل غافل مباش گندم زگندم روید و جو زجو.
از من بدر، به جوال کاه!
از نخورده بگیر، بده به خورده!
از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن!
از هر چه بدم اومد، سرم اومد !
از هول حلیم افتاد توی دیگ !
از یک گل بهار نمیشه !
ازتو حرکت، ازخدا برکت.
اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند !
اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور !
اسبِ دونده، جو خود را زیاد می کند!
اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده !
اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند !
اسباب خونه به صاحبخونه میره !
استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟!
اصل کار برو روست، کچلی زیر موست !
اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد !
اگر باباش را ندیده بود، ادعای پادشاهی می کرد!
اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وقتی!
اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره!
اگر بگوید ماست سفید است، من می گویم سیاه است!
اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن !
اگر پیش خردمندان خامشی ادبست         به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز !
اگر حسود نباشد دنیا گلستان است.
اگر خوراک آسیا را نرسانی، سنگها همدیگر را می سایند.
اگر دانی که نان دادن ثواب است             تو خود می خور که بغدادت خرابست!
اگر دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند!
اگر دعوت گرگ را قبول کردی، سگ را هم همراه خود ببر.
اگر عسل نمی دهی باری نیش مزن.
اگر عقل نباشد ، جان در عذاب است.
اگر علی ساربونه، می دونه شتر را کجا بخوابونه!
اگر قرار باشد کسی از دل بگرید، چشما نش اگر کور هم باشد ، می تواند اشکش برآید.
اگر لالائی بلدی، چرا خوابت نمی بره!
اگر مهمان یک نفر باشد، صاحبخانه برایش گاو می کشد!
اگر نخوردیم نان گندم، دیدیم دست مردم!
اگر هست مرد از هنر بهره ور             هنر خود بگوید، نه صاحب هنر
اگر همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار (زمین و) بمیر!
اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه !
اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید !
اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود !
اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد !
اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله !
اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت !
اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی !
اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد .
اگه لر ببازار نره بازار میگنده !
اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن !
اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد !
اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده !
امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری !
امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی !
امروز توانی و ندانی، فردا که بدانی نتوانی.
امیدواری یعنی پیروزی.
اندک اندک خیلی شود؛ قطره قطره سیلی.
اندک دان بسیار گوست.
انگور خوب، نصیب شغال میشه !
اوسا علم! این یکی رو بکش قلم!
اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد !
اول اندیشه، وانگهی گفتار.
اول بچش، بعد بگو بی نمک است!
اول برادریِت را ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن!
اول بقالی و ماست ترش فروشی !
اول پیاله و بد مستی !
اولاد، بادام است؛ اولادِ اولاد، مغز بادام!
ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک !
این دغل دوستان که می بینی             مگسـاننـد دور شـیرینـی (سعدی)
این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست !
این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه !
این ریسمان را اززیر این پشته بکش
این قافله تا به حشر لنگه !
این هفت صنار غیر از اون چارده شی است !
اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه !
اینقدر مار خورده تا افعی شده
اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات !
اینو که زائیدی بزرگ کن !
اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟!
اینهمه خر هست و ما پیاده میریم
گفت: از حمام گرم کوی تو                 گفت: خود پیداست از زانوی تو